جامانده های کربلا
با اینکه خسته میشوم و گاه کم حواس
اشکم هنوز هست حبیبم، تو را سپاس
در حسرت زیارت تو رفت عمر من
روزم به گریه طی شد و شبهام به التماس
یک شب در این لباس عزایت مرا بخر
شاید به چشم مادرت آیم در این لباس
ما را نمیبری به حرم قهر کرده ای
بگذر از این گدای بد قدر ناشناس
روزم شبیه زلف سیاهت چه درهم است
زینب تمام راه به لب داشت این قیاس
[چهارشنبه 1400-07-07] [ 09:09:00 ق.ظ ]